عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 77
نویسنده : حسینی
حکمت خدا تنها نجات یافته کشتی اکنون به ساحل این جزیره دورافتاده، افتاده بود. او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل و افق را به تماشا می­نشست. سرانجام خسته و ناامید، از تخته پاره­ها كلبه­ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختی بیاساید. اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید كه كلبه­اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می­رود. بدترین اتفاق ممكن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشك­اش زد. فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین كاری بكنی؟ صبح روز بعد با صدای بوق كشتی­ ای كه به ساحل نزدیك می­ شد از خواب پرید. كشتی ­ای آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته و حیران بود. نجات دهندگان می­ گفتند: خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم.

:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: حکمت خدا ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 81 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com